داستان ترسناک من

tina mosaoy tina mosaoy tina mosaoy · 1403/12/22 13:42 · خواندن 1 دقیقه

چاه روح زده...... 

سلام من و دوستانم داشتیم بیرون بازی میکردیم 

ما عاشق والیبال بودیم درحال والیبال بازی کردن بودیم ک توپمون میوفته داخل یک جای بیابون مانند که کنار اون یه چاه بود

 یکی از دوستایی که داشتیم باهاش بازی می دیم گفت چن سال پیش مامانم در مورد این بیا بون برام گفته بود 

مامانم به من گفت یه روز یه دختر زیبا در حال رد شدن و رفتن به خونشون بوده که 3 پسر اونو میگیرن وبهش تجاوز میکنن

بعد برای اینکه دختره به مامانش چیزی نگه اونو میندازن 

داخل چاه بعد از اون هر کس سنگ در اون چاه بندازه صدای اون دختر ناز میاد وهیچ وقت ولت نمیکنه

من خندیدمو گفتم چرت و پرت نگو بچه ها از ترس رفتن ولی من مثل احمق ها رفتم تا ببینم توپ کجاست

وقتی رفتم داخل، توپم ورداشتم و برای اینکه بفهمم این داستانی که دوستم میکه راسته 

سنگ انداختم اصدای بلند و وحشتناکی شنیدم دویدم و از آنجا بیرون اومدم ولی......... پارت 1 پارت 2 براتون میزارم