داستان ترسناک من

tina mosaoy tina mosaoy tina mosaoy · 1403/12/21 19:56 · خواندن 1 دقیقه

در مورد دوتا دختر که......... 

من و دوستم در حال ديدن فیلم بودیم وسط های فیلم من گفتم بیا بریم آشپزخانه غذا بخوریم 

بعد موچی خوردیم والدین ما برای یه سفر کاری به بیرون رفته بودن و ما در خانه تنها 

ساعت های 3 نصف شب بود که صدای خش خش در شنیدیم اولش فکر کردم صدای گربه ملوس است و احمیتی ندادم 

دوباره همون صدا اومد دوستم گفت بیا ببینیم صدای چیه و رفتیم دیدیم ملوس این کار نمی‌کرد 

خشک شدیم وقتی دوستم خواست در باز کند من گفتم زنجیر در ببند اونم زنجیر بست وقتی در باز کردیم دیدیم

یک مرد چاقو ب دست محکم به در می کوبد ومی گفت فکر میکنی چند سانیه طول می کشه که چشاتون در بیارم

دوستم با صدای لرزان گفت فکر میکنی چند سانیه طول میکشه تا پلیسا بیاد 

مرد بیشتر به در ضربه زد ما باتمام زور در بستیم 

پلیسا رسیدن و مرد رفتن دوسال بعد متوجه شدم 

که اون مرد یه روانی بود که کلیه دخترای 9 ساله در میورد

هنوظ خدا شکر می کنم که زنجیر در بستم وگرنه معلوم نبود چه اتفاقی برام بیوفته